برنامه‌های جوانی جمعیت از رشد ۱۸ درصدی زایمان‌های سوم به بعد تا پیشگیری از سقط ۴۰۰۰ جنین بانوان بخوانند| عفونت‌های زنان و چند باور اشتباه آمار طلاق پس از ۳ دهه کاهشی شد آسیب شناسی سرودهای تولید شده با تکیه بر «هویت دخترانه» پادکست | بانویی که احیاگر قدیمی‌ترین صندوق پوش مرقد مطهر امام رضا(ع) است شیب نزولی نرخ باروری در کشور متوقف شد خراسان رضوی رتبه نخست کشوری ارائه تسهیلات جوانی جمعیت را کسب کرد راهبرد‌های دستیابی زنان به فرصت‌های شغلی مناسب MRI پیشرفته نارسایی قلبی پنهان در زنان را آشکار می‌کند! رشد استقبال زنان از رمزارز‌ها در سال‌های اخیر افزایش سهم زنان از اشتغال بخش صنعت در ۱۷ استان | معمای اشتغال نیمی از زنان «سیستان و بلوچستان» در صنعت درآمد‌های زیرزمینی مدلینگ به چه قیمتی؟ از تشکیل باندهای مافیایی تا جراحی آرایشگران در خانه! انعکاس هویت فاخر زن در شاهنامه فردوسی معضلی به نام تلفن همراه برای کودکان خانواده، رُکن حیاتی جامعه پادکست | پیشکش «شمس‌الملوک» به بارگاه شمس‌الشموس (ع) انتصاب عجیب سرمربی والیبال در تیم‌ملی دوومیدانی! ایجادتشکل جهانی دخترانه در حمایت از دختران فلسطین حمایت از زوجین نابارور روند صعودی دارد
سرخط خبرها
همسر شهید برونسی: عبدالحسین به آرزویش رسید و مفقودالجسد شد

همسر شهید برونسی: عبدالحسین به آرزویش رسید و مفقودالجسد شد

  • کد خبر: ۱۷۹۴۰۶
  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۳
معصومه سبک خیز گفت: می‌دانستم که نمی‌شود او را در خانه نگه داشت، زیرا دلش برای حفط ناموس و وطن می‌تپید.

به گزارش شهرآرانیوز، شهید عبدالحسین برونسی شهید معروف مشهدی است که گمان نمی‌کنم کسی اسم او به گوشش نخورده باشد، کسی که صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود. سال ۴۷ است که با معصومه سبک‌خیز ازدواج می‌کند.

آن زمان، عبدالحسین در نیشابور، یک متر هم زمین نداشت و برای زمین دیگران کار کشاورزی انجام می‌داد. به گفته همسرش، آن‌قدر روی حلال و حرام تأکید داشت که تقسیم اراضی از سوی رژیم شاه را نجس می‌دانست و می‌گفت این زمین‌ها مال یتیم و صغیر است. همین موضوع او را در پی نانی حلال با زن و بچه‌اش به مشهد می‌کشاند.

معصومه به یاد دارد که همسرش ابتدا در سبزی‌فروشی و بعد در یک مغازه لبنیات شروع به کار می‌کند، اما صاحبان مغازه کم‌فروشی یا گران‌فروشی می‌کردند و این موضوع هم با روحیات عبدالحسین سازگار نبود. به همین دلیل، سراغ نان زحمت‌کشی کارگری رفت. معصومه زنی همراه بود و خودش دلتنگی و بی‌قراری‌های بچه‌هایشان را در نبود پدر جواب می‌داد و هیچ‌وقت در مقابل بچه‌هایش اشک نریخت.

جنگ که شروع شد با اینکه دقیق نمی‌دانست سمت همسرش در جبهه چیست، دل‌نگرانی برای او و ۸ بچه‌ای که حاصل زندگی‌ مشترکشان بود، پایانی نداشت. از سوی دیگر، بعضی از حرف‌هایی که از دیگران می‌شنید موجب آزارش می‌شد.

«یک مرتبه همسایه‌ای گفته بود که آقای برونسی از زن و بچه‌اش سیر شده است که به جبهه می‌رود و پیش آن‌ها نمی‌ماند. حرفش آن‌قدر برایم سنگین بود که وقتی همسرم آمد به او گفتم. به یاد دارم که عبدالحسین با خنده گفت باید در کوچه صندلی بگذارم و همسایه‌ها را جمع کنم و بگویم که من زن و بچه‌ام را خیلی دوست دارم، اما جبهه واجب‌تر است!»

شهید برونسی ۲ روز بعد از به دنیا آمدن دخترش، زینب، باید به جبهه می‌رفت، اما انگار این بار تفاوتی داشت. سابقه نداشت که خودش برای خداحافظی با فامیل برود، اما این بار یکی‌یکی از همه‌شان خداحافظی کرد و بعد به حرم مطهر رفت تا زیارت کند.

«آن روز در گوشم زمزمه می‌کرد که معلوم نیست کی برگردم و امشب سفارش شما را به امام رضا(ع) کردم. من هم می‌دانستم این بار فرق دارد. بوی حقیقت را حس می‌کردم، اما انگار یک ذره هم نمی‌خواستم آن را قبول کنم. با این حال، می‌دانستم که نمی‌شود او را در خانه نگه داشت زیرا دلش برای حفط ناموس و وطن می‌تپید.

شهید برونسی در نهایت به آرزوی خود رسید و مفقودالجسد شد. همان چیزی که همیشه از خدا می‌خواست حتی وصیت کرده بود روی قبرش سنگ نگذارند، مانند قبر حضرت فاطمه زهرا(س)، بی‌نام‌ونشان.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.